گردنبند Gucci اصل و اورجینال با بهترین کیفیت ست کیف پول خودکار جاکلیدی مردانه شیک مارک Leather ست مسافرتی کادویی 13 کاره، ماشین حساب و خودکار اسباب بازی 6 کاره خورشیدی اورجینال بدون نیاز به باتری و برق

.:عاشق تنها:.

دوستت دارم...این تعارف نیست...زندگی من است

 

 شقایق گفت با خنده نه بیمارم نه تبدارم

 

 

اگرسرخم چنان آتش حدیث دیگری دارم

گلی بودم به صحرایی نه با این رنگ و زیبایی

نبودم آن زمان هرگز نشان عشق و شیدایی

یکی از روزهایی که زمین تبداروسوزان بود

وصحرادر عطش میسوحت تمام غنچه ها تشنه

و من بی تاب و خشکیده تنم در آتشی می سوخت

ز ره آمدیکی خسته به پایش خار بنشسته

وعشق از چهره اش پیدای پیدابود ز آنچه زیر لب میگفت

شنیدم سخت شیدا بود نمیدانم چه بیماری به جان دلبرش افتاده بود اما... طبیبان گفته بودندش اگریک شاخه گل آرد از آن نوعی که من بودم

بگیرند ریشه اش را و بسوزانند شود مرهم برای دلبرش آندم شفا یابد

چنانچه با خودش میگفت بسی کوه و بیابان را

بسی صحرای سوزان را یه دنبال گلش بوده ویک دم هم نیاسوده

که افتادچشم او ناگه به روی من بدون لحظه ای تردیدشتابان شدبه سوی من

به آسانی مرا با ریشه ازخاکش جدا کردوبه ره افتاد

و اومیرفت و من در دست او بودم

واو هرلحظه سر را رو به بالاها تشکرازخدا میکرد

پس از چندی هوا چون کوره آتش زمین میسوخت و دیگر داشت در دستش تمام ریشه ام میسوخت

به لب هایی که تاول داشت گفت اما چه باید کرد؟

در این صحرا که آبی نیست

به جانم هیچ تابی نیست

اگر گل ریشه اش سوزد که وای بر من

برای دلبرم هرگز دوایی نیست واز این گل که جایی نیست

خودش هم تشنه بود اما!نمیفهمید حالش را چنان میرفت و من در دست اوبودم و حالا من تمام هست او بودم

دلم میسوخت اما راه پایان کو؟

نه حتی آب نسیمی در بیابان کو؟

 و دیگر داشت در دستش تمام جان من میسوخت

که ناگه روی زانوهای خود خم شد دگرازصبراوکم شد

دلش لبریز ماتم شد

کمی اندیشه کردآنگه مرادرگوشه ای ازآن بیابان کاشت

نشست و سینه را باسنگ خارایی ز هم بشکافت

اما !  آه

صدای قلب او گویی جهان را زیرورو میکرد

زمین و آسمان را پشت و رو میکرد

وهرچیزی که هرجابود با غم رو برو میکرد

نمی دانم چه میگویم؟ به جای آب خونش را به من میداد

وبرلب های او فریاد "بمان ای گل" که تو تاج سرم هستی دوای دلبرم هستی

"بمان ای گل"

 و من ماندم نشان عشق و شیدایی و با این رنگ و زیبایی

و نام من شقایق شد.....

 

[ چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:جملات عاشقانه,شعر عاشقانه,عکس عاشقانه,اس ام اس,پیامک,جملات احساسی,love, ] [ 17:26 ] [ عاشق تنها ] [ ]
حرف دل...

 

غماتو بذار از کنارم برو سراسر غروب و غم و غربتم
تلاش تو بی فایده ست قبل تو زمونه به زانو درآوردتم

*****

تو محتاج یک لحظه آرامشی دیگه خستگی هاتو حاشا نکن
می خوام عمر این لحظه ها کم نشه برو این غروبو تماشا نکن

*****

نمی ذارم از بودنم خسته شی بیا این تو این جاده پاشو برو
اگه ریشه هام پیر و کهنه ست ولی نمی ذارم از هم بپاشه تو رو
نمی ذارم از هم بپاشه تو رو…

*****

نذار این زمونه شکستت بده نمی خوام که تسلیم تقدیر شی
من و مرگ من سرنوشت منه نمی خوام که پای دلم پیر شی

*****

یه جور از کنارم برو تا بگن بگن یارت از سنگه و دل نداشت
تشکر نکن بابت رفتنت برو این فداکاری قابل نداشت

*****

نمی ذارم از بودنم خسته شی بیا این تو این جاده پاشو برو
اگه ریشه هام پیر و کهنه ست ولی نمی ذارم از هم بپاشه تو رو
نمی ذارم از هم بپاشه تو رو

 

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد
 باتوام اي سهراب ،
اي به پاکي چون آب ، يادته گفتي بهم ،تا شقايق زنده است ،زندگي بايد کرد...
نيستي سهراب که ببيني که شقايق هم مرد ، ديگه با چي  کسي رو دلخوش کرد؟
يادته گفتي بهم ،اومدي سراغ من،نرم و آهسته بيا ،که مبادا ترکي برداره چيني نازک تنهايي تو،اومدم آهسته نرمتر از يک پر قو...


خسته از دوري راه ،خسته و چشم به راه...
يادته گفتي بهم عاشقي يعني دچار، فکر کنم شدم دچار،
تو خودت گفتي چه تنهاست ماهي اگه دچار دريا باشه،آره تنها باشه ،ياره غم ها ...


يادته مي گفتي گاه گاهي قفسي مي سازم ،مي فروشم به شما ، تا به آواز شقايق که در آن زنداني ست ،دل تنهايي تان تازه شود،
ديگه حتي اون شقايق که اسير قفسه سهراب ...


ساحل يه نفسه،نيست که تازگي بره اين دل تنهايي من ،
پس کجاست اون قفس شقايقت؟
منو با خودت ببر به قايقت...


راست مي گفتي کاش مردم دانه هاي دلشان پيدا بود آره...
کاشکي دلشون شيدا بود...من به دنبال يه چيز بهترينم سهراب،
تو خودت گفتي بهم ،


بهترين چيز رسيدن به نگاهيست که از حادثه عشق تر است..!

 

 

 

[ شنبه 18 آذر 1391برچسب:جملات عاشقانه,شعر عاشقانه,عکس عاشقانه,اس ام اس,پیامک,جملات احساسی,love, ] [ 11:43 ] [ عاشق تنها ] [ ]
یادته.....؟؟؟؟؟

روزای خیلی طلایی یادته؟

 روز ترس از جدایی، یادته؟

روز تمرین اشاره یادته؟

شب چیدن ستاره یادته؟

شعرای کتاب درسی یادته؟

یادته گفتی می ترسی ،یادته؟

عکسمون تو قاب عکس و ، یادته؟

بله بدون مکث و یادته؟



دستمون تو دست هم بود یادته؟

غصه هامون کم کم بود، یادته؟

چشم نازت مال من بود یادته؟

دیدن من غدغن بود یادته؟

روزگار قهر و آشتی یادته؟

هیج کس و جز من نداشتی ، یادته؟



رویاهای آسمونی ،یادته؟

قول دادی پیشم بمونی، یادته؟

روزای بی غم و غصه یادته؟

ببینم اول قصه یادته؟



عصر ابراز علاقه یادته؟

خبر خوش کلاغه ،یادته؟



دست گرمت تو زمستون یادته؟

شونه من زیر بارون یادته؟

واسه خنده اجازه یادته؟

اونا که می گفتی رازه ؛ یادته؟





یادته فال های حافظ تو حیاط ؟

یادته قسم جون شاخه نبات؟

گل سرخا رو نچیدیم یادته؟

یه روزی هم و ندیدیم ؛ یادته؟

حرفامون سر صداقت یادته؟

تو ، تو مجازات خیانت ، یادته؟

پنهونی سر قرارا ، یادته؟

تأخیرات توی بهارا یادته؟

گوش ندادیم به نصیحت، یادته؟

گشتنت دنبال فرصت یادته؟

دستات و میخوام بگیرم یادته؟

راستی تو ، بی تو می میرم یادته؟





دونه دادن به کبوتر یادته؟

خاطرات توی دفتر یادته؟

فال با نیت رسیدن یادته؟

طعم قهوه رو چشیدن یادته؟

واسه فال قهوه رو خوردن یادته؟

روزی صد بار بی تو مردن ، یادته؟

یادته دعا، یادته دعای زیر طاقیا ؟ کنار بوته های عقاقیا ؟

زیر اون درخت گیلاس، یادته؟

با دوتا شاخه گل یاس؛ یادته؟

یادته گفتن راز ،به قاصدک ؟

یادته، چه قدر به هم گفتیم، کمک ؟

فکر بودن توی قایق یادته؟

تو به من گفتی شقایق، یادته؟

پیش هم بودیم نذاشتن، یادته؟

اونا ما رو دوست نداشتن ،یادته؟

نامه بدون امضاء یادته؟

اسم مستعار رویا ، یادته؟

طرح اون انگشتر من یادته؟

پاسخ مختصر من یادته؟

فال حافظ شب یلدا ، یادته؟

اسمم و گذاشتی شیدا یادته؟

چیزی خواستیم از خدامون یادته؟

مستجاب نشد دعامون، یادته؟

چشمون زدن حسودا یادته؟

چشامون شد مثل رودا ، یادته؟

گفتی ما باید جداشیم یادته؟ 

گفتی باید بی وفاشیم ، یادته؟

یه دفه ازم بریدی ؛ یادته؟

خط رو اسم من کشیدی ؛یادته؟

گفتی عشق تو هوس بود یادته؟

گفتی خوب بود ولی، بس بود یادته؟

حلقه من دست تو دیدم؛ یادته؟

کلی سرزنش شنیدم ؛ یادته؟

چشم من به چشمت افتاد یادته؟

کاری که دست دلم داد ؛ یادته؟







حالا اومدم، همون جا وایسادم؛

که تقاضای تو رو جواب دادم

دراوردم از دسم انگشتر و،

جا گذاشتمش همونجا ، دفتر و

اما قول دادم به قلبم و خدا،

دیگه دل ندم به عشق آدما

حیف شعری که نوشتم یادته ؛ 

شعر من بده ولی زیادته

حیف شعری که نوشتم یادته

شعر من بده ولی، زیادته....

 

[ دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:جملات عاشقانه,شعر عاشقانه,عکس عاشقانه,اس ام اس,پیامک,جملات احساسی,love, ] [ 11:20 ] [ عاشق تنها ] [ ]